سؤال: یکی از اموری که موجب آسانی اوضاع مسلمانان میشود قضیه کم شدن شمار حجهای مستحب و غیرواجب است. سؤال این است که کدامیک برای فرد مسلمان بهتر است: ادای حج مستحب و غیرواجب یا اینکه هزینه این حج را برای اموری چون اطعام مستمندان، نجات مصیبت دیدگان و یا در مواردی همچون امور خیریه و امر تبلیغ و دعوت به سوی دین خدا هزینه کند؟
پاسخ علامه دکتر یوسف قرضاوی:
هر دانشمندی که به اولویتهای اسلام آگاه است و میداند چه کاری شایسته جلو انداختن و کدام عمل مستحق عقب انداختن است، در این مسألهای که من سالهاست به آن فرامی خوانم و آن را «فقه اولویتها» مینامم، کمترین تردیدی ندارد. باید نیک بدانیم که تکالیف اسلامی در یک سطح واحد قرار نمیگیرند و اعمال را مراتبی است. پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم در حدیث متفق علیه میفرماید: «ایمان هفتاد و چند شعبه است: والاترین آنها لا إله الا الله و پایین ترینشان کنار زدن مانع مزاحم از معابر است». بنابراین عمل والا و عمل پایینی در کار است و در آن وسط هم اعمالی دیگر. خداوند متعال هم در سوره توبه میفرماید: «آیا آب دادن به حاجیان و آبادانی مسجد الحرام را هم سطح با عمل کسانی قرار دادید که به خدا و روز آخرت ایمان آورده و در راه خدا مجاهده کردهاند؟ در حالی که نزد خدا هرگز با هم برابر نیستند». پس این اعمال با هم مساوی نیستند. ما میخواهیم که این فقه را به مسلمانان یاد بدهیم.
از زمانهای قدیم – وقتی که پسر بچهای بودم- کسانی را میدیدم که به کارگرانی که نزدشان کار میکردند ستم کرده و دستمزد واقعیشان را به آنان نمیدادند یا به مستأجرانی که زمینهای زراعیشان را به آنان اجاره داده بودند ظلم میکردند. مردمانی را در دهکده خودمان میشناختم که روی زمین فلان ارباب یا صاحب زمین با رنج فراوان کار کرده و زحمت میکشیدند و با وجودی که آن زمین مورد هجوم انواع آفتها بود، صاحبش از خیر یک فلس بیارزش هم نمیگذشت سپس در همان سال برای بار سوم یا دهم به سفر حج یا عمره رجب و رمضان میرفت. برادرم حق و حقوق این بینوایان را تمام و کمال ادا کنی بهتر از این است که به حج یا عمره غیر واجب بروی!
دانشمندان گفتهاند: خداوند تا فرایض ادا نشوند مستحبات را نمیپذیرد. لذا کسی که به خاطر اشتغال به فرایض به نوافل نمیرسد معذور است اما کسی که بعلت اشتغال به نوافل و مستحبات از ادای فرایض باز میماند، مغرور است. پس ما به چنین فقهی احتیاج داریم. از سرورمان عبدالله بن مسعود -رضی الله عنه- در کتاب احیاء امام غزالی روایت شده که فرمودهاند: در آخر الزمان به حج رفتنهای بیدلیل زیاد میشود چرا که سفر کردن برایشان آسان و رزق و روزیشان فراوان میگردد به طوریکه فرد با شتر خود بیابانها و شنزارهای مسیر حج را میپیماید در حالی که همسایه نزدیکش در اسارت است و با او هیچ کاری ندارد. این درحالی است که پیامبرمان -صلی الله علیه و سلم- میفرماید: «از ما نیست» و در روایتی «مؤمن نیست کسی که شب شعبان سر بر بالین میگذارد در حالی که همسایه نزدیکش گرسنه است.» پس چگونه این فرد روا دانسته که به حج شنزارها و بیابانها برود و همسایهاش در اسارت گرسنگی و فقر و احتیاج باشد و با او همدردی نکند.
مردی نزد بشر بن حارث که – در نزد پارسایان و اهل تصوف – به بشر حافی مشهور است و از پارسایان ربانی امت بوده آمد و به او گفت:ای ابو نصر من عزم حج دارم و نزد تو آمدهام تا مرا پند یا سفارشی بدهی؟ بشر از وی پرسید: چقدر برای هزینه این حج فراهم کردهای؟ گفت: دوهزار درهم. هزار درهم در آن زمان مبلغ هنگفتی بود و درهم واحد پولی قدرتمندی بوده است. گفت: آیا از روی تظاهر به پارسایی قصد حج کردهای یا به خاطر اشتیاق به خانه خدا و یا برای جلب رضای خداوند؟ گفت: به خدا قسم برای کسب رضای خداست. گفت: آیا به تو راهی نشان دهم که هم رضای خدا را بدست آوری و هم در خانه و دیار خود بمانی؟ اگر چنین چیزی به تو نشان دهم انجامش میدهی؟ گفت: انجام میدهم. گفت: برو و این مبلغ را بین ده نفر تقسیم کن؛ مستمندی که فقرش را بر طرف میکنی، یتیمی که حاجتش را روا میکنی، بدهکاری که قرضش را برایش ادا میکنی، فرد عیال باری که از سنگینی بار هزینههایش میکاهی و... ده نفر از نیازمندان را برایش برشمرد و ادامه داد که اگرمبلغ را به یک نفر بدهی که همه نیازش برطرف شود بهتر است، یعنی او را با بخشیدن این دوهزار درهم بینیاز کنی و مشکلش را حل نمایی. آن مرد گفت:ای ابونصر میل سفر در دلم قویتر است. بشر به او گفت: وقتی مالی از چرک معاملات شبهه آلود گرد آورده شود نفس هم از اینکه آن را در غیر شهواتش خرج کند امتناع میورزد! این یعنی اینکه نفس تمایل دارد برای برخورداری از لذتهای خاص حج به حج برود نه برای تحصیل رضای پروردگار در عین حالی که راههای بهتری هم برای کسب این رضایت الهی هست که به حال مسلمانان فایده بخشتر است. به عبارتی دیگر هواهایی پنهانی هست که نفس را به سمت این نوع حج گزاری سوق میدهد و این چیزی است که افراد با اخلاص از آن واهمه دارند: اینکه اعمالشان بدون آنکه خود آگاه باشند، تباه گردد.
من وجود این مسأله را ناشی از نبود آگاهی و فقه میدانم؛ یعنی اگر یک مسلمان بداند که کارهایی از قبیل اطعام یک فرد گرسنه، مداوای یک بیمار، پناه دادن به یک فرد بیخانمان، تکفل یک یتیم یا یک زن بیوه، و یا ساختن یک مدرسه یا مسجد برای برای مجموعهای اسلامی در آسیا یا آفریقا و یا مشارکت در طرحی مهم و همکاری با برادران مجاهدش در فلسطین و کشمیر، نزد خداوند بهتر است، در آن صورت باید در حین انجام هر یک از این اعمال احساس نشاط و لذت روحی بیشتری نسبت به هنگامه احرام و طواف خانه خدا و گفتن «لبیک اللهم لبیک» میکرد. قطعاً این مسأله نشانه نبود آگاهی از فقه اولویت هاست. چرا که اگر مسلمانان این مسأله را درک و فهم میکردند میتوانستیم از اکثریتی که هر سال برای حج مستحب عازم میشوند میلیاردها پول بگیریم. این میلیاردها را باید یک جهت یا نهادی سازماندهی کند و بگوید: میخواهیم صندوقی تأسیس کنیم و اسمش را بگذاریم «صندوق جایگزین حج» برای کسانی که به دنبال ثوابی بیشتر از ثواب حج هستند. ما میخواهیم که این درک در امت ظاهر شود. لازمهاش این است که یک جهت یا نهادی بیاید و عملاً صندوق جایگزین حج را تأسیس نماید آنگاه کسانی که نمیخواهند به حج بروند بجای آن میگویند به خدا قسم من فلان مبلغ را به صندوق جایگزین حج و به نفع مصالح مسلمانان عالم میپردازم... این مبالغ اگر جمع شود حتماً حاجت و خلأی از حاجات مسلمانان را برطرف خواهد کرد.
نظرات